یکی از صحبتهایی که من خیلی وقتها توی فروشگاه میشنوم اینه که ” آقااااا زمان ما از این بازی فکری ها نبود که، تهش یه راز جنگل و … “
تو این مقاله میخوام دقیقا به همون و غیرهی بالا بپردازم و باهم یادی کنیم از اولین بازی فکری هایی که پا به بازار ایران گذاشتند و برای اکثرمون حس نوستالژی داره
بازی فکری یک آپشن فامیل
شما رو نمیدونم اما من وقتی بچه بودم میزان بازی هایی که اقوام و دوستان داشتند جز آپشنهاشون حساب میشد. یعنی اگر مثلا بچههای عموم توی خونهشون چهارتا بازی فکری داشتند ولی توی میوه هاشون خبری از موز نبود، نسبت به خالهام که بچههاش هیچ بازی فکری نداشتند اما توی دیس میوه موز داشتند، من انتخابم قطعا خونهی عمو بود. به شما هم توصیه میکنم که گول زردی موزها رو نخورید! شما اگر موفق به خوردن یک موز هم میشدید مطمئنا به نحوهای که در خونهی خودتون باید اون رو پس میدادید نمیارزید. پس چه بهتر که از همون اول وارد مسائل بزرگتر ها نشیم و به همون بازی فکری خودمون خوش باشیم!
اینا رو گفتم که بتونم فضای اون زمان رو براتون شرح بدم که واقعا کمبود سرگرمی در کشور داشت بیداد میکرد. نه اینکه الان دیگه باز ترکونده باشیم. اما خب حداقل به جای یک شرکت، چندتا شرکت دارند راز جنگل تولید میکنند! D:
بازی های نوستالژی:
راز جنگل
قطعا و یقینا در این فهرست بازی های نوستالژی، راز جنگل از همه نظر در صدر جدول قرار میگیره. راز جنگل واقعا بازی عجیبیه. یعنی برای مامان و بابای من حس نوستالژی داره، برای من هم همین حس رو داره و عجیب اینجاست که برای نسل بعد من هم هنوز نوستالژیه. یعنی من فکر میکنم که از یه جایی به بعد راز جنگل با سرنوشت ما ایرانیها گره خورد و توی ناخودآگاهمون تثبیت شده. اصلا عادت کردیم به این روند که به زور خودمون رو برسونیم خونهی آخر و بعد موقع انتخاب کردن، اشتباه انتخاب کنیم!
از طرفی یکی دیگه از عجایب این بازی تولید کنندهی اون هست. یعنی همچنان همون تولید کننده داره همون راز جنگل رو با همون گرافیک با همون بسته بندی تولید میکنه. چرا عجیب باشه؟ ما اگر اینقدر که توی رازجنگل ثبات داشتیم توی بقیهی جاها ثبات داشتیم الان مهد بازی فکری جهان بودیم!
خرید بازی راز جنگل اصلی
بازی نوستالژی فکر بکر
فکر بکر بازی خیلی خوبی بود اما چندتا مسئله داشت که سعی میکرد اون رو به حاشیه بکشه اما ما همچنان پر قدرت فکربکر بازی میکردیم بدون اینکه بخوایم خم به ابرو بیاریم!
اول اینکه تصویر سازی روی جلدش بود. اون آقای روی جلد که با اون ابهت رو صندلی لم داده بود و طوری دستهاش رو کنار هم گذاشتهبود که اینگار مهرهها رو جوری چیده که ما این سمت باید تخمه بخوریم! این تصویر روی جلد همون اول ما رو جذب خودش میکرد D: نکتهی بعدی توی طراحی جلد، اون گوشه بالا نوشتهی “جدید” بود! اصلا گیریم که روی خود محصول باید اعلام کنند محصول جدیده! ولی خب تا یه جایی جدیده دیگه؟ نه؟ یعنی مثلا برای سال اول جدیده. نه؟ سال دوم! نه؟ پنج سال، برای پنج سال این بازی جدید حساب بشه اصلا! دیگه چرا تا الان هنوز که هنوزه روش چاپ میشه “جدید” ؟! والا تنها چیزی که الان از فکربکر برای ما جدیده قیمتش هست، همین…
مسئلهی بعدی این بود که چجوری از اون مهرههای راهنمای سیاه و سفید استفاده کنی. یعنی من هنوز که هنوزه درست یاد نگرفتم که کِی باید از مهرهی سفید استفاده کنم؟ کِی از مهرهی مشکی؟ ولی این که یه قسمتی از قوانین بازی رو بلد نبودیم (هرچند اون قسمت مهم باشه) هیچ وقت مانعی برای ما نشد.
فکر بکر هم به عنوان یک بازی نوستالژی همچنان به حیات خودش در بازار ایران ادامه میده. گاهی با اسم خودش و گاهی با اسم های دیگه مثل فکر برتر و … ولی مهم اینه که هنوز هست!
خرید بازی فکر برتر (فکربکر)
بازی فکری راز دایناسورها
راز دایناسورها متاسفانه به اندازهی دوتا بازی قبل خوش اقبال نبود و مثل دایناسورهای خودش منقرض شد تو بازار. البته که یک سعیهایی شد دوباره تولید بشه و یه چیزهایی هم تولید کردند اما نشد که نشد. راز دایناسورها از اون دست بازی هایی بود که اطلاعات عمومی در مورد دایناسورها رو با خودش چند پله جابجا میکرد. طوری که همهمون هرچقدر که از حیوانهای منقرض نشدهای مثل زرافه و خرس و گوزن اطلاعاتی نداشتیم به جاش سوال از زندگی شخصی دایناسورها میپرسیدی میتونستیم جواب بدیم! من خودم به شخصه یادمه که اونقدر این بازی رو انجام داده بودم که طرف دیگه نیاز نبود سوال رو کامل بپرسه. یعنی از یه جایی به بعد راز دایناسورها برای ما از ژانر اطلاعات عمومی خارج و به بازی حافظه وارد شد. یعنی من معنی جواب رو نمیدونستم ولی جواب رو حفظ کرده بودم و میگفتم! D:
متاسفانه از این بازی عکس باکیفیتی پیدا نکردم که بخوام اینجا بذارم ولی خودتون یه سرچ بزنید ” بازی راز دایناسورها” یه چندتا عکس ازش میاره. نسخهای که من بازی میکردم رو صفحهاش شکل خونههاش دایرههای زرد رنگ و قرمز بود.
منچ و مارپله
شاید بشه گفت که منچ و مارپله اولین تجربهی من در یک خرید 2in1 بود. یعنی ماهیت این بازی جدا از گیمپلی اون توش منفعت داشت. خریدش بهت حس پیروزی میداد که ” ههه فروشنده نفهمید من بهش پول یک بازی رو دادم و دوتا گیرم اومد! ههه” . بعد منچ و مارپله به نوعی واقعا بازی یونیکی حساب میشد! از این نظر که دستورالعمل بازی اصلا تو هیچ کدوم از بستههاش وجود نداشت. راهنمای بازی منچ و مارپله معلوم نیست کِی و چطوری به دست یکیمون رسیده مابقیمون همه سینه به سینه انتقال دادیم به هم. و باز جالبیش اینجاست که این نکته رو هم تولید کنندهها کامل پذیرفتن و باهاش کنار اومدن و همچنان هیچ کدوم از منچهای توی بازار دستورالعملی نداره.
نکتهی دیگهای که این بازی نوستالژی داشت قسمت مارپلهی اون بود. یعنی هرچقدر که توی منچ خودمون مانع برنده شدن همدیگه میشدیم اون ور صفحه کلا با مارها و خود زمین بازی درگیر بودیم! بعد این مارپله هم واقعا از اون بازی هایی هست که اساسا توی ذهن ما ایرانی ها خوب جا افتاده. اینگار که از همون موقع تمرین میکردیم که هی تلاش کنیم و بیایم بالا بعد یه مار از خدا بی خبر نیشمون بزنه و بیاره پایین. حتی توی خونهی یکی مونده به آخر!
دبرنا
به نظر من دبرنا یک محصول نفوذی از صنف حبوبات در صنف بازی های فکری حساب میشه D: یعنی فکر میکنم که تیم تولیدی یه همچین مکالمهای داشته:
– اون محصول جدیدمون رو سریع بفرستید تو بازار
+ رئیس هنوز کامل نشده، بچهها دارن مهرههاش رو تولید میکنند
– مهم نیست، هرچی هست ببندید بره، بقیهاش رو خودشون تو خونه کامل میکنند
+ آخه رئیس جای مهرهی سفید بشکه مانند که روش عدد چاپ شده باشه، چی میخوان بذارن خودشون؟
– نمیدونم حالا… نخودی، لوبیایی، یه چیزی بالاخره پیدا میکنند…
اونوقت ما توی خونه:
– مامااااااااااان یک مشت لوبیا میدی؟ میخوایم دبرنا بازی کنیم
+ مگه لوبیاهایی که دفعه قبل بهت دادم رو کجا گذاشتی؟ نذاشتی تو جعبهاش؟ جمعش نکردی؟ چقدر شما بریزی من جمع کنم؟ تا کی؟ یعنی کی میخوای یادبگیری از وسایلت مراقبت کنی؟ ها؟ همهاش بریز! بپاش! مگه لوبیاها رو از سر راه آوردم؟ میدونی چقدر پاش پول خورده؟ میدونی…
بعد من واقعا هیچ وقت نفهمیدم نقش بازیکنها توی بازی دبرنا چیه؟ یعنی اگر توی منچ یه تاس ریختن داشتیم توی دبرنا همون هم نداشتیم. کلا یک نفر شروع میکرد به عدد خوندن مابقی باید فقط نگاه میکردند که اون عدد رو دارند یا نه! تنها جایی که نظرم میتونستند تاثیر گذار باشن این بود که اول بازی تصمیم بگیرن صفحههای بازیشون رو افقی کنار هم بچینن یا عمودی! که تازه همین هم هیچ تاثیری توی بازی نداشت (:
حرف آخر
این بازی ها با اینکه اغلب ساده بودن اما واقعا ساعت ها و ساعت ها باهاشون بازی میکردیم. البته اینکه گزینهی دیگه ای هم نداشتیم خب واقعا بیتاثیر نبود! ما اینقدر این بازی ها رو انجام میدادیم که بعضا صفحههای بازی رو جلد میکردیم! کلا یه دورهای بود که همه چیز رو جلد میکردیم به جز چیزهایی که باید! D:
در آخر اینکه بازی فکری های دیگهای هم بود که توی این مقاله ازشون اسمی نبردیم. شاید در آینده یک مقالهی دیگه نوشتهام و از بازی های دیگه هم خاطراتی زنده کردیم. شما فکر میکنید چه بازی های فکری نوستالژی دیگهای هست که میشه ازشون نام برد؟ ها؟
خوندی؟ چطور بود؟ چند ستاره میارزید؟ امتیاز 3.63 از 27 رای